شهدا سال 61 -زندگینامه شهید حمید یاقوتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید حمید یاقوتی »
دوم فروردین ماه سال 1339 در محله امام مهدی(عج) شهرستان نیریز، همراه با طراوت سبز بهار در خانوادهای که از محبان اهلبیت(ع) بودند، زاده شد. همچون ستارهای درخشان بود که با خندههای کودکانه، محفل گرم خانواده را گرمتر و با نشاطتر میساخت. شور و اشتیاق آموختن اورا به دبستان حضرت معصومه(س) (شمسالمعالی) رهنمون شد. سختیها و مرارتهای زندگی از کودکی با رنجها و دردها آشنایش کرد و در فراز و نشیب زندگی آبدیدهاش نمود. دوره راهنمایی را در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید حمید یاقوتی »
دوم فروردین ماه سال 1339 در محله امام مهدی(عج) شهرستان نیریز، همراه با طراوت سبز بهار در خانوادهای که از محبان اهلبیت(ع) بودند، زاده شد. همچون ستارهای درخشان بود که با خندههای کودکانه، محفل گرم خانواده را گرمتر و با نشاطتر میساخت. شور و اشتیاق آموختن اورا به دبستان حضرت معصومه(س) (شمسالمعالی) رهنمون شد. سختیها و مرارتهای زندگی از کودکی با رنجها و دردها آشنایش کرد و در فراز و نشیب زندگی آبدیدهاش نمود. دوره راهنمایی را در...
شهدا سال 61 -زندگینامه مفقودالاثر محمد یوسفی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » مفقودالاثر محمد یوسفی »
بیست و دوم خردادماه سال ۱۳۳۷ بود که محمد در خانوادهای مذهبی و متدین در روستای بکر از توابع شهرستان داراب چشم به جهان گشود. در کنار سفره ساده و بیآلایش ولی پر از مهر و محبت پدر، روزگار کودکی را به پایان برد. سختیهای زندگی و مشکلات پیدرپی توأم با محیط روستا، امکان کسب علم را از او گرفت. در کنار پدر مشغول به کار شد تا اندکی از بار مشقت زندگی را از دوش او سبک...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » مفقودالاثر محمد یوسفی »
بیست و دوم خردادماه سال ۱۳۳۷ بود که محمد در خانوادهای مذهبی و متدین در روستای بکر از توابع شهرستان داراب چشم به جهان گشود. در کنار سفره ساده و بیآلایش ولی پر از مهر و محبت پدر، روزگار کودکی را به پایان برد. سختیهای زندگی و مشکلات پیدرپی توأم با محیط روستا، امکان کسب علم را از او گرفت. در کنار پدر مشغول به کار شد تا اندکی از بار مشقت زندگی را از دوش او سبک...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید سید محمد حسینی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد محمد حسيني »
بسم الله الرحمن الرحیم ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم. بدرستیکه خداوند یاری میکند کسی که اورا یاری کند و خداوند ثابت قدم میگرداند قدمهای شما را. بنام الله یاری دهنده مستضعفان که این توفیق را به من داد که در جبهه شرکت کنم و به ردیف سربازان امام زمان(عج) بپیوندم. برای احکام اسلام و برای وطنم بجنگم. از ناموس و حیثیت وطنم و از آرمان جمهوری اسلامی دفاع کنم. اکنون حسینوار به جبهه آمدم تا حسینوار [نیز] کشته شوم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد محمد حسيني »
بسم الله الرحمن الرحیم ان تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم. بدرستیکه خداوند یاری میکند کسی که اورا یاری کند و خداوند ثابت قدم میگرداند قدمهای شما را. بنام الله یاری دهنده مستضعفان که این توفیق را به من داد که در جبهه شرکت کنم و به ردیف سربازان امام زمان(عج) بپیوندم. برای احکام اسلام و برای وطنم بجنگم. از ناموس و حیثیت وطنم و از آرمان جمهوری اسلامی دفاع کنم. اکنون حسینوار به جبهه آمدم تا حسینوار [نیز] کشته شوم...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمد حسین رهنورد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمد حسین رهنورد »
محمدحسین سال ۱۳۳۲ در خانهای پر از مهربانی، صمیمیت و اعتقاد به مبانی انسانساز اسلام در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. پدر و مادرش به شکرانه این نعمت و عشق به حضرت مصطفی (ص) و ائمه اطهار (ع)، نامش را محمدحسین نهادند. غنچه وجود او هرروز در گلستان خانواده شکوفاتر شد تا برای آموختن در محضر استاد قرار گرفت. دوران ابتدایی خود را در دبستان بختگان با موفقیت پشت سر گذاشت و دوره متوسطه را در دبیرستان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمد حسین رهنورد »
محمدحسین سال ۱۳۳۲ در خانهای پر از مهربانی، صمیمیت و اعتقاد به مبانی انسانساز اسلام در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. پدر و مادرش به شکرانه این نعمت و عشق به حضرت مصطفی (ص) و ائمه اطهار (ع)، نامش را محمدحسین نهادند. غنچه وجود او هرروز در گلستان خانواده شکوفاتر شد تا برای آموختن در محضر استاد قرار گرفت. دوران ابتدایی خود را در دبستان بختگان با موفقیت پشت سر گذاشت و دوره متوسطه را در دبیرستان...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمد مجید داوودی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد مجيد داوودي »
محمد مجید دومین کبوتر خونین بال از تبار شاهدان عاشق و از خانواده مؤمن و متدین داوودی بود که 1341/6/1 در شهرستان نیریز لبخند مهربانی و بقاء را بر لبهای منتظران رسیدنش نشاند. عطر وجودش فضای خانه را معطر و برق نگاهش شادی را به مادر و پدر هدیه نمود. با لطف و هدایت آنان بزرگ شد و برای دانش اندوزی راهی دبستان فرهمندی گردید. دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ولیعصر(عج) گذراند و مقطع متوسطه را در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد مجيد داوودي »
محمد مجید دومین کبوتر خونین بال از تبار شاهدان عاشق و از خانواده مؤمن و متدین داوودی بود که 1341/6/1 در شهرستان نیریز لبخند مهربانی و بقاء را بر لبهای منتظران رسیدنش نشاند. عطر وجودش فضای خانه را معطر و برق نگاهش شادی را به مادر و پدر هدیه نمود. با لطف و هدایت آنان بزرگ شد و برای دانش اندوزی راهی دبستان فرهمندی گردید. دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ولیعصر(عج) گذراند و مقطع متوسطه را در...
بیاد شهید محمد کاری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
در عید استقرار جمهوری ایران از کربلاکاری رسیده میهمان است مادر بگوید در غمش با آه و زاری نعشمحمد از سفر آمد خوش آمد بود آرزویم تا که دامادش نمایم میخواستم تا حجله عیشش ببندم گشته امیدم نا امید از جور صدام لیکنازآن شادمکه تا کوی حسینی جان در ره قرآن و دین داده جوانم تا مهرومه اندر جهان تابنده باشد یاد از علی اکبر کنم مانند لیلا یارب به خون پاک فرزندان زهرا گفتا توکل درغم هجر...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
در عید استقرار جمهوری ایران از کربلاکاری رسیده میهمان است مادر بگوید در غمش با آه و زاری نعشمحمد از سفر آمد خوش آمد بود آرزویم تا که دامادش نمایم میخواستم تا حجله عیشش ببندم گشته امیدم نا امید از جور صدام لیکنازآن شادمکه تا کوی حسینی جان در ره قرآن و دین داده جوانم تا مهرومه اندر جهان تابنده باشد یاد از علی اکبر کنم مانند لیلا یارب به خون پاک فرزندان زهرا گفتا توکل درغم هجر...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید احمدرضا نصیرزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمدرضا نصيرزاده »
چهره تابناک و پرفروغ احمدرضا در پنجمین روز از اولین ماه سال ۱۳۴۷ همراه با شکوفا شدن طبیعت و دمیدن بهاران، فضای خانه را که سرشار از محبت اهلبیت عصمت و طهارت (ع) بود، نورباران کرد. خانوادهای که شهید نصیر زاده در آن پا به عرصه وجود نهاد، فضیلت، معنویت، عشق به قرآن و شور حسینی را از پاکانی چون ملاقاسم که از شیفتگان مکتب قرآن بود، به ارث برده است. در دامان مادری مؤمن و عفیف از برکت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمدرضا نصيرزاده »
چهره تابناک و پرفروغ احمدرضا در پنجمین روز از اولین ماه سال ۱۳۴۷ همراه با شکوفا شدن طبیعت و دمیدن بهاران، فضای خانه را که سرشار از محبت اهلبیت عصمت و طهارت (ع) بود، نورباران کرد. خانوادهای که شهید نصیر زاده در آن پا به عرصه وجود نهاد، فضیلت، معنویت، عشق به قرآن و شور حسینی را از پاکانی چون ملاقاسم که از شیفتگان مکتب قرآن بود، به ارث برده است. در دامان مادری مؤمن و عفیف از برکت...
نقش نیروهای شهرستان نی ریز در عملیات کربلای دو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي دو »
در این عملیات تعداد 26 نفر از نیروهای بسیجی بخش آباده طشک حضور داشتند که در تیپ مستقل قائم(عج) سازماندهی شده بودند. آقای اللهمراد مقصودی از رزمندگان حاضر در این عملیات در این باره میگوید: در حدود 26 نفر از بسیجیان آباده طشک اعزام و به شیراز رفتیم. در شیراز پس از سازماندهی، عدهای را به جبهه جنوب و عدهای را هم به جبهه غرب فرستادند. گروهی از ما در جمع نیروهایی بودیم که به غرب اعزام شدند. از...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي دو »
در این عملیات تعداد 26 نفر از نیروهای بسیجی بخش آباده طشک حضور داشتند که در تیپ مستقل قائم(عج) سازماندهی شده بودند. آقای اللهمراد مقصودی از رزمندگان حاضر در این عملیات در این باره میگوید: در حدود 26 نفر از بسیجیان آباده طشک اعزام و به شیراز رفتیم. در شیراز پس از سازماندهی، عدهای را به جبهه جنوب و عدهای را هم به جبهه غرب فرستادند. گروهی از ما در جمع نیروهایی بودیم که به غرب اعزام شدند. از...
آی صدام سلام علیکم
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در پادگان جلدیان پیرانشهر، پیرمردی بود بنام حاجی صلواتی. وی یک ماشین بلندگوداری داشت و هی می چرخید و معمولا" به بچه ها روحیه میداد. اذان می گفت. بچهها را به نماز جماعت دعوت میکرد. به صدام بد و بیراه میگفت و بین صحبتهایش صدام صدام می زد و بعد جملهای نفرین آمیز میگفت. یکبار یکی از بچهها زرنگی کرد و رفت کنار دستش تا او صدا زد آی صدام، وی گفت حاجی سلام علیکم، حاجی بعد از...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در پادگان جلدیان پیرانشهر، پیرمردی بود بنام حاجی صلواتی. وی یک ماشین بلندگوداری داشت و هی می چرخید و معمولا" به بچه ها روحیه میداد. اذان می گفت. بچهها را به نماز جماعت دعوت میکرد. به صدام بد و بیراه میگفت و بین صحبتهایش صدام صدام می زد و بعد جملهای نفرین آمیز میگفت. یکبار یکی از بچهها زرنگی کرد و رفت کنار دستش تا او صدا زد آی صدام، وی گفت حاجی سلام علیکم، حاجی بعد از...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید محمد قدرت زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
یاد محمد بخیر که ۱۳۵۴/۱۱/۵ در یک روز سرد زمستانی، با تولد خود بهاری دلنشین را در شهر نیریز در خانواده متدین خود به ارمغان آورد. در کنار پدر و مادر از همان اوان کودکی آداب اسلامی را فراگرفت و برای تکمیل دانش خود راهی دبستان فرهنگ اسلامی شد و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه شهید دکتر مفتح با اخذ مدرک سوم راهنمایی سپری کرد. بعدازآن بهمنظور کمک به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
یاد محمد بخیر که ۱۳۵۴/۱۱/۵ در یک روز سرد زمستانی، با تولد خود بهاری دلنشین را در شهر نیریز در خانواده متدین خود به ارمغان آورد. در کنار پدر و مادر از همان اوان کودکی آداب اسلامی را فراگرفت و برای تکمیل دانش خود راهی دبستان فرهنگ اسلامی شد و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد. سپس دوره راهنمایی را در مدرسه شهید دکتر مفتح با اخذ مدرک سوم راهنمایی سپری کرد. بعدازآن بهمنظور کمک به...